باغ زیتون داری انگاری میون چشمهات زنده می مونه مگه چیزی بدون چشمهات؟
بد به حال اونکه می شه باز اسیر اون نگات اون که می افته به دام چند و چون چشمهات
چشماتو از آبی دریا گرفتی یا درخت؟ قاتی ِ سبزآبی ِ رنگین کمونه چشمهات!
انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری گم میشه جنگلهای وحشی مازندرونه چشمهات!
انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری مرده, نه؟ احتمالا میدون عاشق کشونه چشمهات!
چند تا عاشق کشتی اینجوری لبات قرمز شده؟ خون چند تا عاشقه روی کلون چشمهات؟
بد نگام کردی نگات مثل یه عاقل به سفیه جونمو از من بگیر اما به جون چشمهات..
من همیشه مخلص اخمهای ناجور توام آخ....نمیفهمم چی میگی با زبون چشمهات
انگاری این شوخیام باز داره کار دستم میده آخه میبینم بازم لبریزه خون چشمهات
هر چی گفتم شوخی بود اما این جدی دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
سلام دوستان گلم . به خاطر استقبالی که شما عزیزان از شعر پیشنماز دکتر بهرامیان کرده بودید به همین جهت یه شعر زیبای دیگه از ایشون میذارم
از چشمهای من هیجان را گرفته اید
این روزها عجب خودتان را گرفته اید
با این سکوت و نگاه و غضب به چشم
حرف و کلام و دهان را گرفته اید
حرف بدی نمی زنم اما شما به فحش
از این غزل تمام بیان را گرفته اید
اردیبهشت نیست که اردی جهنم است
لبهای سرختان که دهان را گرفته اید
خانم جسارت است ببخشید یک سوال !
با اخمتان کجای جهان را گرفته اید ؟
خانم شما که درس نخواندید پس کجا ؟
کِی د کترای زخم زبان را گرفته اید ؟
خانم جواب نامه ندادید بس نبود ؟
دیگر جرا کبوترمان را گرفته اید ؟
خانم اجالتاًً برویم آخر غزل
نه اینکه وقت نیست امان را گرفته اید
اما به ما نیامده دل کندن از شما ...
شعر معروف زیر از استاد محمد حسین بهرامیان است که به درخواست ۱ دوست اون رو تو وبلاگم می ذارم . لذت ببرید :
قبله
پیشنماز
آمد درست زیر شبستان گل نشست دربین آن جماعت مغرور شب پرست
یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت... حالا درست پشت سر من نشسته است
این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست این سومین ردیف نمازی خیالی است
گلدسته اذان و من و های های های الله اکبر و انا فی کل واد ... مست
سبحان من یمیت و یحیی و لا اله الا هو الذی اخذ العهد فی الست
یک پرده باز پشت همین بیت می کشیم) او فکر می کنیم در این پرده مانده است
..................................................
سارا سلام...اشهد ان لا اله... تو با چشمهای سرمه ای...ان لا اله ...مست
دل می بری که...حی علی ...های های های هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
بالا بلند ! عقد تو را با لبان من آن شب مگر فرشته ای از آسمان نبست
باران جل جل شب خرداد توی پارک مهرت همان شب..اشهدان..دردلم نشست
آن شب کبو .. (کبو).. کبوتری از بامتان پرید نم نم نما (نما) نماز تو در بغض من شکست
سبحان من یمیت و یحیـــــــــــــی و لا اله الا هو الـــــــــــــذی اخذ العهــــد فی الست
سبحان رب هر چه دلم را ز من برید سبحان رب هر چه دلم را ز من گســــست
سبحان ربی الــ... من و سارا .. بحمده سبحان ربی الــ ... من و سارا دلش شکست
سبحان ربی الــ... من و سارا به هم رسیــ... سبحان تا به کی من و او دست روی دست؟
زخمم دوباره وا شد و ایاک نستعین تا اهدنا الـصـ ... سرای تو راهی نمانده است
مغضوب این جماعت پر های و هو شدم افتادم از بهشــــــــــــت بر این ارتفاع پست
***
یک پرده باز بین من و او کشیده اند (سارا گمانم آن طرف پرده مانده است)