اوایل حالش خوب بود ؛ نمیدونم چرا یهو زد به سرش. حالش اصلا طبیعی نبود .همش بهم نگاه میکرد و میخندید. به خودم گفتم : عجب غلطی کردم قبول کردم ها.... اما دیگه برای این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن اونا از عروسی پیشش میموندم.خوب یه جورائی اونا هم حق داشتن که اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن یهو میزد به سرش و دیوونه میشد ممکن بود همه چیزو به هم بریزه وکلی آبرو ریزی میشد.
اونشب برای اینکه آرومش کنم سعی کردم بیشتر بش نزدیک بشم وباش صحبت کنم. بعضی وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم میریخت. یه بار بی مقدمه گفت : توهم از اون قرصها داری؟ قبل از اینکه چیزی بگم گفت : وقتی از اونا میخورم حالم خیلی خوب میشه . انگار دارم رو ابرا راه میرم....روی ابرا کسی بهم نمیگه دیوونه...! بعد با بغض پرسید تو هم فکر میکنی من دیوونه ام؟؟؟ ... اما اون از من دیوونه تره . بعد بلند خندید وگفت : آخه به من میگفت دوستت دارم . اما با یکی دیگه عروسی کرد و بعد آروم گفت : امشبم عروسیشه....
سلام خسته نباشید داستانی که گذاشته بودی خیلی قشنگ بود اگه با تبادل لینک موافق بودی حتما خبرم کن
فقط می تونم بگم دیونه کننده بود !!!!!!!!ممنون از این متن زیبات
سلام حامد جان مرییم این وب لاگت هم مثل اون یکی قشنگه از این که نظرتو دادای ممنون داستان های قشنگی تووبلاگ هات نوشته ای بهت تبریک میگم.
خیلی قشنگ بود.اولین بار که به وبلاگتون سر میزنم مطالب قشنگی است.
عالیه
man mifahmam kheili sakhte chon eshghe manam dare arosi mikone
واقعا وحشتناک بود این نهایت نامردیه.اگه قراره همچین اتفاقی بیفته امیدوارم نباشم
چی بگم
خیلییییییییییییییییییییییییی
قشنگ بود
بازم بزارید.
مممنونم
از تون
سلام واقعا قشنگ بود؛آدم باید عاشق باشه تا این رو درک کنه. من یه عاشقم که داره شکست میخوره.خوشحال میشم به بلاگم سری بزنید و نظر بدید. http://heart-brake.blogfa.com/profile
وبلاگت مخصوص عاشقاست،
harf nadasht pesar...mer30
سلام حامد جان من سمیه هستم امروز بهت تولدتو تبریک میگم آخه یکم بزرگ شدی و اطرافیانتو میشناسی دوست دارم و تولدتو با هزار شاخه گل سرخ بهت تبریک میگم
Oishi بزن روشن شی
مژده به آن عزیزانی که برای سلامتیشون ارزش قائل هستند
اولین نوشیدنی خوشمزه وآماده چای سبز Oishi ژاپن با طعم های منحصر بفرد
از مارکت های معتبر و فروشگاههای زنجیره ای تهیه فرمائید
تلفن: 44239961-021
www.oishi.ir
سلام متن زیبایی بودواقعا به فکر کردن در مورد عشقت که بخواد ازدواج کنه دیونه کننده هست و نمیشه اونو به زبون اورد ممنونم که تونستی حتی برای چند لحظه این حالت تاسف بار رو به زبون بیاری و اونو تو ذهن من شکل بدی واقعا ممنون لطفا به وبلاگ من هم یه سری بزن فعلا بای
عالی بود منو یاد دوست پسرم که نه داداشم انداخت.از داداشم بیشتر دوسش داشتم.خودم زنش رو انتخاب کردم اما...........
الان عاشقش ام واسه همین حتی سر نامزدیش هم نرفتم تا اشکاش رو نبینم
الان عاشق یه دخترم و به جز عشق اون و دوست پسرم عشقی ندارم
سلام . داستاناتون واقعا قشنگ بود . مخصوصا داستان دیوونه . تاثیرگذار بود . البته اینو نامردا بخونن بهتره
خیلی قشنگ بود مرسی
خیییییییییییییییییییییلی قشنگ بود ولی یکم متن عاشقانه بیشتر بزارین نه داستان
سلام اقاحامد خسته نباشین اولین باره که نظرمیدم هم متناتون هم داستاناتون حرف ندارن خوشحال میشم بهم ایمیل بزنین.بوس بوس
وااااااااااااااااای عجب چیزی بود،عالی بود
به من سر بزن
یاعلی
kheili kheili khob bod.